نام اصیل ایرانی |فارسی|پسر|حرف ب
- توضیحات
- دسته: اسامی اصیل ایرانی | حرف ب
- بازدید: 1015
نام پسر فارسی که با ب شروع شود:
ردیف | اسم فارسی |
معنای اسم |
1 | بابوی |
از شخصیت های شاهنامه فردوسی است و هم چنین نام یکی از دلاوران ایرانی سپاه بهرام چوبین سردار ساسانی |
2 | بابیک | امیری که نامش در تاریخ سیستان آمده است. |
3 | باتیس | دژبان دلاور غزه در زمان داریوش سوم پادشاه هخامنشی که تا آخرین نفس در برابر اسکندر پایداری کرد. |
4 | بادان | از شخصیتهای شاهنامه، نام پسر پیروز (سردار دوران ساسانی) اسم ایرانی |
5 | باذان | نام جانشین خورخسرو فرماندار هاماوران در زمان انوشیروان پادشاه ساسانی |
6 | باراد | نام کسی که در زمان شاپور یکم پادشاه ساسانی زندگی کرده ونام او در کتیبه کعبه زرتشت امده است. |
7 | باربد | نام نوازنده نامدار دربار خسروپرویز پادشاه ساسانی |
8 | بارشین | در اصطلاح مردم فارس: درختچه |
9 | بارمان | از شخصیتهای شاهنامه، نام دلاور تورانی و از سپاهیان افراسیاب تورانی، نام یکی از سرداران دوره ماد، شخص محترم و لایق دارای روح بزرگ |
10 | باژه | نام یکی از سرداران ایرانی در زمان اردشیر پادشاه هخامنشی |
11 | باشو | در گویش خوزستان بچه ای که تقاضای ماندنش را از خداوند دارند (از خدا حیات در دنیا را می خواهد.) |
12 | باگه | نام یکی از سرداران هخامنشی نام زیبای ایرانی |
13 | بالوی | از شخصیتهای شاهنامه، نام یکی از یاران خسروپرویز پادشاه ساسانی |
14 | بامداد | صبح، نام پدر مزدک |
15 | بامشاد | نام یکی از موسیقیدانان معروف در زمان خسروپرویز پادشاه ساسانی |
16 | باهرام | بهرام، نام ستاره مریخ ، نام روز بیستم از هر ماه شمسی در ایران باستان، نام فرشته موکل بر مسافران و روز بهرام ، نام چندتن از شخصیتهای شاهنامه از جمله نام یکی از فرزندان گودرز گشواد که در دربار کاووس پادشاه کیانی بود. |
17 | باهک | نام جد آذرباد ماراسپند |
18 | بایا | بایسته، ضروری |
19 | بخت آفرین | آفریننده بخت و اقبال، نام پدر هیربد شهریار |
20 | بختیار | خوشبخت، سعید، نام استاد رودکی در موسیقی |
21 | برانوش | از شخصیتهای شاهنامه، نام سردار رومی در زمان شاپور ذوالاکتاف پادشاه ساسانی |
22 | براهام | نام مردی در زمان بهرام گور پادشاه ساسانی |
23 | برتن | بردیس، به فتح ب و ت، مرد مغرور |
24 | برته | از شخصیتهای شاهنامه، نام دلاور ایرانی از خاندان لواده، در زمان کیکاووس پادشاه کیانی |
25 | برجاسپ | از شخصیتهای شاهنامه، نام یکی از سرداران تورانی |
26 | بردان | نام یکی از پادشاهان اشکانی |
27 | بردیا | اسم دومین پسر کوروش پادشاه هخامنشی و برادر کمبوجیه |
28 | بردیس | (به کسر ب) مرد مغرور |
29 | برز | قد و قامت، نام یکی از دو برادری که به یاری اردشیر بابکان پادشاه ساسانی برخاستند و او را به خانه خود بردند |
30 | برزآفرین | تشویق بزرگ (نگارش کردی : به رزئافه رین) |
31 | برزام | نام جد مانی |
32 | برزفر | دارای قامتی با شکوه،بلند پرواز، از سرداران کرد دوره هخامنشی (نگارش کردی : به رزه فڒ) |
33 | برزفری | فریبرز |
34 | برزمند | باشکوه ، نام یکی از فرمانداران ایرانی که براسکندر شورید |
35 | برزمهر | مرکب از برز (نیرومند، باشکوه) + مهر (خورشید)، از شخصیتهای شاهنامه، نام پدر قارن از سرداران بهرام گور پادشاه ساسانی |
36 | برزو | بلند بالا ، کنایه از عظمت ،نام پسر سهراب پسر رستم زال(نگارش کردی : به رزو) |
37 | برزویه | نام پزشک نامدار ایرانی که کتاب کلیه و دمنه را در زمان انوشیروان پادشاه ساسانی از هند به ایران اورد(نگارش کردی : به رزویه) |
38 | برزهم | نام یکی از پهلوانان ایرانی در گرشاسب نامه |
39 | برزین داد | آفریده با شکوه یا مخفف آذربرزین داد(آتشکده) یعنی افریده شده به وسیله آتش آذر برزین |
40 | برزین مهر | خورشید با شکوه ، نام یکی از پهلوانان شاهنامه |
41 | برسام | آتش بزرگ مرکب از بر (مخفف ابر) + سام (آتش)، نام یکی از سرداران یزگرد ساسانی |
42 | برسیان | نام گیاهی است. |
43 | برشان | امت |
44 | برمایون | برمایه |
45 | برمک | عنوان اجداد خاندان برمکیان و در اصل عنوان و لقبی بوده که به رئیس روحانی معبد بودایی بلخ می دادند، برمک معروف پدربزرگ یحیی وزیر مشهور هارون الرشید است. |
46 | برنا | جوان |
47 | برنوش | برانوش |
48 | برومند | بارور، میوه دار |
49 | بزرجمهر | بزرگمهر، بسیار مهربان، نام وزیر انوشیروان پادشاه ساسانی |
50 | بزرگ | والا، برجسته، نام شاعری کرد (نگارش کردی : بوزۆرگ) |
51 | بزرگ امید | بسیار امیدوار، نام معلم خسرو پرویز پادشاه ساسانی |
52 | بزرگمهر | بسیار مهربان، نام وزیر انوشیروان پادشاه ساسانی |
53 | بسطام | نام دایی خسرو پرویز پادشاه ساسانی |
54 | بشتاسب | گشتاسپ اسم ایرانی |
55 | بگاش | نام یکی از سرداران هخامنشی |
56 | بلاشان | پلاشان، از شخصیتهای شاهنامه، نام دلاوری تورانی از پهلوانان افراسیاب، همزمان با کیخسرو پادشاه کیانی |
57 | بمان علی | بمان (فارسی) + علی (عربی) نامی که با آن طول عمر کودک را با توسل به اسم علی (ع) بخواهند. |
58 | بندوی | نام دو تن از شخصیتهای شاهنامه در زمان ساسانیان |
59 | بنشاد | شاد بنیان |
60 | بوپار | نام یکی از سرداران داریوش سوم پادشاه هخامنشی |
61 | بوذرجمهر | بزرگمهر، بسیار مهربان، نام وزیر انوشیروان پادشاه ساسانی |
62 | بوراب | از شخصیتهای شاهنامه، نام آهنگری در پایتخت قیصر روم و سازنده نعل اسبان قیصر |
63 | بورژک | نام میزبان اردشیر بابکان پادشاه ساسانی |
64 | بورنگ | نوعی ریحان کوهی |
65 | بوزرجمهر | بزرگمهر، بسیار مهربان، نام وزیر انوشیروان پادشاه ساسانی |
66 | بوستان افروز | بستان افروز |
67 | به گوی | خوش سخن، دارای گفتار نیک، نام شخصیتی در منظومه ویس و رامین |
68 | به یزداد | آفریده نیک خداوند |
69 | بهامد | پیشامد خوب |
70 | بهاوند | دارنده نیکی |
71 | بهبد | مرکب از به (بهتر، خوبتر) + بد (پسوند اتصاف) |
72 | بهبود | پیشرفت تدریجی ، حرکت رو به بهتر شدن. |
73 | بهپور | مرکب از به (بهتر، خوبتر) + پور (پسر)، نام پهلوانی در گرشاسب نامه |
74 | بهتاش | مرکب از کلمه فارسی به بعلاوه پسوند ترکی تاش ، شریک خوب ، صاحب اخلاق و رفتا رنیکو ، امیری که دارای اخلاق و رفتار خوب است. |
75 | بهداد | آفریده خوب |
76 | بهداور | آن که به درستی داوری می کند. |
77 | بهدین | پیرو آیین زرتشتی |
78 | بهراد | مرکب از به (خوب یا بهتر) + راد (بخشنده) |
79 | بهرام | فتح و پیروزی، نام ستاره ی سیاره مریخ، نام روز بیستم از هر ماه شمسی در ایران قدیم، نام فرشته موکل بر مسافران و روز بهرام ، نام چندتن از شخصیتهای شاهنامه از جمله نام یکی از فرزندان گودرز گشواد که در دربار کاووس پادشاه کیانی بود. |
80 | بهرنگ | مرکب از به (بهتر، خوبتر) + رنگ اسم دختر ایرانی |
81 | بهروز | خوشبخت، سعادتمند، از شخصیتهای شاهنامه، نام سردار ایرانی در سپاه بهرام گور پادشاه ساسانی |
82 | بهروش | آن که شیوه و روشی بهتر از دیگران دارد. |
83 | بهزاد | مرکب از به (بهتر، خوب) + زاد (زاده)، نام نقاش و مینیاتوریست معروف در اوخر عهد تیموری و اوایل عهد صفوی، از شخصیتهای شاهنامه، همچنین نام اسب سیاوش، نام یکی از بزرگان درگاه انوشیروان پادشاه ساسانی |
84 | بهزادان | نام اصلی ابومسلم خراسانی فرزند شیدوش |
85 | بهستان | نیک بنیاد، نام پسر اردشیر سوم پادشاه هخامنشی |
86 | بهستون | نام پسر وشمگیر و یکی از فرمانروایان آل زیار در طبرستان |
87 | بهسود | از نامهای زمان ساسانیان |
88 | بهسودان | نام فرمانروای دیلمان در سده سوم یزدگردی |
89 | بهشاد | مرکب از به (بهتر یا خوب) + شاد |
90 | بهفام | مرکب از به (بهتر یا خوب) + فام (رنگ) |
91 | بهفر | مرکب از به (بهتر، خوبتر) + فر (شکوه، جلال) |
92 | بهک | نام موبد موبدان در زمان شاپور دوم پادشاه ساسانی |
93 | بهمن | نیک اندیش ، نام ماه یازدهم از سال شمسی ، نام فرشته نگهبان چهارپایان سودمند، نام روز دوم از هر ماه شمسی در ایران قدیم، نام یکی از لحنهای قدیم موسیقی ایرانی، تخلص شاعر کرد «فریدون بهمن»(نگارش کردی : به همه ن)، نام چندتن از شخصیتهای شاهنامه از جمله نام پسر اسفندیار پسر گشتاسپ پادشاه کیانی |
94 | بهمن داد | داده بهمن |
95 | بهمنش | وهمنش، کسی که دارای راه و روش نیکویی است. |
96 | بهمنیار | نام شاگرد ابوعلی سینا |
97 | بهنام | دارای نام نیک |
98 | بهنیا | وهنیا، کسی که از نسل خوبان است. |
99 | بهوران | وه وران، آنکه دارای روح و روان نیکوست. |
100 | بیارش | دو دلیر |
101 | بیتخش | نام مردی که در زمان اردشیر بابکان پادشاه ساسانی زندگی می کرده و نامش در کتیبه کعبه زرتشت آمده است. |
102 | بیتک | نام جد منوچهر پادشاه کیانی به نوشته بندهش |
103 | بیدار | آگاه، هوشیار |
104 | بیژن | از شخصیتهای شاهنامه، نام پسر گیو گودرز از پهلوانان ایرانی در زمان کیخسرو پادشاه کیانی |
105 | بیورد | نام چند تن از شخصیتهای کتاب شاهنامه فردوسی |
106 | بیورزاد | نام سپه سالاری در زمان سلسله اشکانیان. |